جدول جو
جدول جو

معنی دغل کار - جستجوی لغت در جدول جو

دغل کار
مکار، حیله گر، کسی که چیزی را برای گمراه ساختن خریدار تغییر صورت بدهد
تصویری از دغل کار
تصویر دغل کار
فرهنگ فارسی عمید
دغل کار
(دَغَ)
حیله باز و مکار. دغلباز:
زآنکه این مشتی دغل کار سیه دل، تا نه دیر
همچو بید پوده می ریزند درتحت التراب.
عطار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدل کار
تصویر بدل کار
بدلکار (Stunt Performer) فردی چابک و ماهر و هنرور که در صحنه های خطرناک پرش، انفجار، تصادف و... به جای بازیگر حرفه ای ایفای نقش می کند.
انجام حرکات خطرناک: شامل اسکله پرشی، ماشین رانی، غرق شدن و دیگر حرکاتی که نیاز به مهارت فیزیکی و تخصص دارند.
تأمین ایمنی: بدل کارها باید از ایمنی خود و افراد دیگر در صحنه اطمینان حاصل کنند و از تجهیزات مخصوص نظیر وسایل حفاظتی استفاده کنند.
هماهنگی با فیلمساز و کارگردان: آنها باید بتوانند دستورالعمل های کارگردان را با دقت اجرا کرده و صحنه ها را به درستی بازی کنند.
تمرینات و آمادگی: برای انجام حرکات پیچیده، بدل کارها نیاز به تمرینات مداوم و آمادگی فیزیکی دارند تا در صحنه بهترین عملکرد را ارائه دهند.
استفاده از تکنیک های ویژه: برخی از بدل کارها مهارت در استفاده از تکنیک های ویژه نظیر برافراشتن و هدایت موتورسیکلت و ترکیب دسته بندی را نیز دارند.
بدل کارها عموماً به دلیل مشارکت در صحنه های خطرناک و جذاب، بخشی مهمی از صنعت سینما و تلویزیون را تشکیل می دهند و در ساختن صحنه هایی با افتتاحیه های خاص و پیچیده به کار می روند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از دغل کاری
تصویر دغل کاری
حیله گری، مکاری، دغلی
فرهنگ فارسی عمید
(رَهْ زَ دَ / دِ)
دغل دارنده. دارندۀ دغل. ناسره دار. که سیم یا زر تقلبی دارد، توسعاً، مکار و فریبنده: این رافضیان همه دغل دارانند. (کتاب النقض ص 428)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دغل داری
تصویر دغل داری
نفاق دورویی، عیب جویی عیب گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغلکاری
تصویر دغلکاری
گمراهاندن دغا کاری سر خریدار را شیره مالاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیل کار
تصویر بیل کار
آنکه کارش بیل زدن زمین و باغ است
فرهنگ لغت هوشیار
جاکار کسی که به جای بازیگر کارهای سخن و دشوار را در نمایش انجام می دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
حیله گر، مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغل کاری
تصویر دغل کاری
تقلب
فرهنگ واژه فارسی سره
تقلب، حقه بازی، قلاشی
متضاد: درستکاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حیله گر، خیانتکار، دغل، دوال باز، مکار، نادرست، ناراست
متضاد: صحیح العمل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
الغشّاش
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
Smarmy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
hypocrite
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
schmiere
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
yapmacık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
چالباز
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
মিষ্টি কথা বলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
ตอแหล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
mnyanyapaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
지나치게 상냥한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
слизький
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
ぺらぺらの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
רמאות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
चिकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
genit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
липкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
falso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
melenso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
meloso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
油腻的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
maślany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
slijmerig
دیکشنری فارسی به هلندی